معنی لقب سعدی

حل جدول

لقب سعدی

شیخ اجل


لقب سعدی شیرازی

شیخ اجل، استادسخن، افصح المتکلمین

شیخ اجل، استاد سخن، افصح المتکلمین

شیخ اجل

اطلاعات عمومی

سعدی هند لقب

امیرخسرو دهلوی

واژه پیشنهادی

نام های ایرانی

سعدی

پسرانه، سعد (عربی) + ی (فارسی)، فرخندگی، خجستگی، لقب شاعر بزرگ قرن هفتم، مشرف الدین مصلح بنعبدالله شیرازی

لغت نامه دهخدا

سعدی

سعدی. [س ُ دا] (ع ص) مؤنث اسعد. (منتهی الارب).

سعدی. [س َ] (اِخ) مشرف الدین مصلح بن عبداﷲ سعدی شیرازی، نویسنده و گوینده ٔ بزرگ قرن هفتم. وی در شیراز به کسب علم پرداخت و سپس به بغداد رفت و در مدرسه ٔ نظامیه به تعلم مشغول گشت. سعدی سفرهای بسیار کرد و در زمان سلطان اتابک ابوبکربن سعدبن زنگی (623- 668 هَ.ق.) به شیراز بازگشت و به تصنیف سعدی نامه یا بوستان (سال 655) و گلستان (سال 656) پرداخت. علاوه بر اینها قصاید و غزلیات و قطعات و ترجیعبند و رباعیات و مقالات و قصاید عربی دارد که همه را در کلیات وی جمع کرده اند. وفات وی بین سالهای 691 و 694 هَ.ق. در شیراز اتفاق افتاد و آرامگاه جدید او در اردیبهشت ماه 1331 هَ.ش. برپا شده است.
امتیاز بزرگ سعدی در غزل عاشقانه و مثنوی اخلاقی و نثر فنی بسبک مقامه نگاری است. رجوع کنید به تاریخ ادبیات رضازاده ٔ شفق صص 263- 279. بحث در باب سعدی شاعر، هانری ماسه. از سعدی تا جامی (ترجمه ٔ تاریخ ادبیات ادوارد براون ج 3) (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین). و رجوع به لباب الالباب و سبک شناسی بهار ج 1 و 2 و 3 شود.

سعدی. [س َ] (اِخ) ده بزرگی از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان شیراز. در سه هزارگزی شمال خاور شیراز. هوای آن معتدل و دارای 2008 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات، انگور، سبزیجات و شغل اهالی زراعت است. دبستان دارد و مقبره ٔ سعدی نزدیک قریه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).

سعدی. [س َ] (اِخ) دهی از دهستان یکانات بخش مرکزی شهرستان مرند. دارای 619 تن سکنه و آب آن ازچشمه و قنات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).

سعدی. [س َ] (اِخ) دهی از دهستان عباسی بخش بستان آباد شهرستان تبریز. دارای 230 تن سکنه و آب از چشمه و محصول آن غلات میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).

سعدی. [س َ] (اِخ) قصبه ای از دهستان آبشار بخش شادگان شهرستان خرمشهر. دارای 1010تن سکنه و آب آن از رودخانه جراحی است. محصول: غلات، برنج و خرما است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).

سعدی. [س َ] (اِخ) میرعلیشیر نویسد: مولانا سعدی مشهدی بوده و به کاسه گری منسوب و این مطلع از اوست:
ز بهر قطع هستی حیله از صدجای انگیزم
مگر یک لحظه با آن دلبر خودرای آمیزم.
و در مطلع دو قافیه رعایت کرده و بیت دوم این مطلع را امیرعلیشیر پسند فرموده و آن بیت این است:
شبی بنشین وچندانی شراب بی حسابم ده
که نتوانم که تا روز حساب از جای برخیزم.
مولانا در هری وفات فرموده. (مجالس النفایس ص 216- 217).

فرهنگ فارسی آزاد

سعدی

سَعْدِی، شیح مُشرَفُ الدّین مُصْلِح بن عبدالله و یا بقولی مُصلِحُ الدّین، اَفْصَحُ المُتَکَلَّمین و از اَعاظم و اُدبا و شعرای ایران بل اَعظم ایشان می باشد. تولدش را به سال 600 در شیراز و فوتش را در همان شهر در حدود 691 تا 695 هجری قمری دانسته اند- از شیراز سفری به بغداد و شام و حجاز نموده و در بغداد محضر شیخ شهاب الدین (عمر) سهروردی را درک کرده است. کلیات سعدی شامل بوستان است و گلستان، غزلیات و قصائد و قطعات و رباعیات و سایر اقسام شعر که مکرر طبع گردیده است،

معادل ابجد

لقب سعدی

276

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری